استخر آب
امروز واسه اولین بار به همراه مامان جون و زندایی هما رفتیم استخر . البته یکبار قبلترها استخر خصوصی دایی جواد اینا رفته بودیم.ولی یه استخر به این بزرگی تا حالا نبرده بودمت.کلی خوش گذروندی و آب بازی کردی.مامان جونم کلی خوشحال بود که با نوش می رفت استخر.بهت شنا یادمیداد و شما روی آب دراز کشیده بودی و پای دوچرخه می زدی .فدای اون شنا کردنت بشم مامانی.کلی ذوق زده بودی و همش می خواستی ببینمت.البته شما در قسمت استخر کودکان شنا می کردی و ما هم چون باید مراقب شما بودیم از مدیرت استخر اجازه گرفتیم تا همراه شما نوبتی وارد استخر کوچولوها بشیم.خلاصه اینکه اینفده آب بازی کرده بودی که تو راه برگشت تو ماشین خوابت برد.تمام سعی و تلاش من و بابایی ایجاد...